این کوچولوهای من داشتن از کلاس خودمون میرفتن کلاس نوپا که گیرشون اوردم....
اخه قرار بود همه با هم بریم ولی اینا عجله داشتن ...
اولی از راست امیر مهدی...ظاهرا متاسف شده بابت اشتباهش
امیر شریفی .....!!! اگار نه انگار...طوری نشده که ...گرگم به هوا بوده پیداش کردم!
دخترکم که رفته از پیشمون الان و اسمشو یاد نیست ... کلا انگار فقط از کلاس اومده بود که وایسه ازش عکس بگیرم!
ریحانه جون ... احتمالا بعد از عکس و تا اخر انروز ساکت و غمگین یه گوشه نشسته بودهو گاهی هم قهر یا اشک یا لج کرده باشه...یادم نیست.